اسد مالک

شهید اسدالله ذوالقدر جانشین گردان مالک اشتر لشگر 27 حضرت محمد رسول الله (ص)

اسد مالک

شهید اسدالله ذوالقدر جانشین گردان مالک اشتر لشگر 27 حضرت محمد رسول الله (ص)

اسد مالک

شهید اسدالله ذوالقدر جانشین گردان مالک اشتر لشگر 27 حضرت محمد رسول الله (ص) و فرمانده گروهان حضرت سیدالشهدا (ع)

کد آهنگ

پشتیبانی

اسلایدشو

اعضای جامعه قرآنی کشورمان در هفته گذشته به دیدار خانواده شهید اسدالله ذوالقدر رفتند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، اعضای جامعه قرآنی کشورمان طی این هفته به دیدار با خانواده شهید اسدالله ذوالقدر رفتند.دکتر رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، مهدی گتمیری، قاری بین‌المللی کشورمان و زنگنه، نماینده تشکل‌های قرآنی به همراه خبرنگاران ایکنا و فارس در این دیدار حضور داشتند.
سردار احمد ذوالقدر، برادر شهید اسدالله ذوالقدر، در این دیدار با اشاره به اینکه برادرش یک ساله بود که از قزوین به تهران مهاجرت کردند، گفت: از سال 42 در این منزل ساکن شدیم. پدرم کارگر بازار فرش و انسان بسیار زحمتکشی بود؛ هیچ گاه برای بیماری به پزشک مراجعه نکرد. آخرین باری که بیمار شد، بیماری‌اش 13 روز به طول انجامید و در نهایت در بیمارستان اشرفی اصفهانی دار فانی را وداع گفت.

وی به زمان ورود این خانواده به تهران همزمان با واقعه 15 خرداد سال 42 اشاره کرد و افزود: تبعید و دستگیری حضرت امام اولین اخباری بود که در این محل به گوش من خورد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، اعضای جامعه قرآنی کشورمان طی این هفته به دیدار با خانواده شهید اسدالله ذوالقدر رفتند.دکتر رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، مهدی گتمیری، قاری بین‌المللی کشورمان و زنگنه، نماینده تشکل‌های قرآنی به همراه خبرنگاران ایکنا و فارس در این دیدار حضور داشتند.
سردار احمد ذوالقدر، برادر شهید اسدالله ذوالقدر، در این دیدار با اشاره به اینکه برادرش یک ساله بود که از قزوین به تهران مهاجرت کردند، گفت: از سال 42 در این منزل ساکن شدیم. پدرم کارگر بازار فرش و انسان بسیار زحمتکشی بود؛ هیچ گاه برای بیماری به پزشک مراجعه نکرد. آخرین باری که بیمار شد، بیماری‌اش 13 روز به طول انجامید و در نهایت در بیمارستان اشرفی اصفهانی دار فانی را وداع گفت.
وی به زمان ورود این خانواده به تهران همزمان با واقعه 15 خرداد سال 42 اشاره کرد و افزود: تبعید و دستگیری حضرت امام اولین اخباری بود که در این محل به گوش من خورد.
 
 
محله‌ای که ساکنان آن در پیروزی انقلاب نقش مهمی داشتند
 
سردار ذوالقدر ادامه داد: مردم این منطقه بسیار متدین و با ایمان بودند. بازاریان معمولاً دو پرچم بر سر در مغازه خود نصب می‌کردند. یکی به رنگ سیاه و دیگری سه رنگ که نشانگر ایران اسلامی بود. آنان که علامت شاه و خورشید را در پرچم خود نداشتند، نشان می‌دادند که پیرو نهضت خمینی کبیر(ره) هستند.
وی اظهار کرد: هیئت‌های سینه‌زنی، عزاداری، برنامه‌های قرآنی، دعای ندبه، نماز عید فطر و ... از موضوعات بسیار بااهمیتی بود که در این محل به آنها توجه ویژه می‌شد. از سویی گروه فرقان در این محل بیتوته می‌کردند و خانه رجبعلی خیاط که اکنون حسینیه شده است نیز در این محل است.
 
 
این برادر شهید ادامه داد: در ایام قدیم به صورت زنده در این محل صدای اذان بلند بود و اکنون نیز به صورت صوتی گاه از پنج مسجد صدا به گوش می‌رسد. مساجد این محل نیز بسیار فعال بودند. اردوهای تقویتی، تفریحی، کتابخانه‌های خانگی که شهید امیر پاسادی بنیانگذار آنها بود از جمله فعالیت‌هایی بودند که در مساجد صورت می‌گرفت.
 
 
آموزش صوت و لحن در کانون توحید
 
وی گفت: پاسادی پنج کتاب مختلف از ائمه اطهار(ع) و کتاب‌های مؤسسه راه حق را گردآوری کرده بود و خانه به خانه می‌گرداند. تفریح بچه‌های این محل رفتن به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) بود.
ذوالقدر ادامه داد: اسدالله در دوران کودکی به مکتب‌خانه می‌رفت و تا بعداز ظهر هم همان جا می‌ماند. سپس به کانون توحید رفت. این کانون هنوز هم به فعالیت خود ادامه می‌دهد. این کانون بالاتر از مهدیه تهران در خیابان ولیعصر(عج) واقع شده است و حجت‌الاسلام ناصر محمدی آن را اداره می‌کند.
 
 
وی افزود: برادر شهیدم در این کانون صوت و لحن را آموخت. آن زمان در این مکان ترتیل تدریس نمی‌شد. من هم به کانون می‌رفتم، ولی برخلاف برادرم به روانخوانی اکتفا کردم . اسدالله در زمان‌های مختلف با دیگر دوستانش گرد هم جمع می‌شدند به تمرین صوت و لحن قرآن کریم می‌پرداختند.
 
 
اسدالله عامل به قرآن بود
 
سردار ذوالقدر با تأکید بر اینکه برادرش هم قاری قرآن و هم عامل به مبانی والای این کتاب وحیانی بود، گفت: من چنین فردی را در اقوام کمتر دیده بودم. اسدالله حتی در وصیت‌نامه‌اش نیز گفته بود که موتورسیکلتش را به یکی از دوستانش ببخشند. یا برای مثال به مادرم می‌گفت ما تعداد زیادی رختخواب داریم که استفاده نمی‌شود، در حالی که فلان خانواده نیازمند است و این رختخواب‌ها می‌تواند نیازشان را برطرف کند.
 
 
فعالیت جهادی برای خانواده شهدا
 
وی اظهار کرد: پس از شهادت برادرم، 100 خانواده شهید به مراسمش آمدند و اظهار می‌کردند که جدای از سرکشی به خانواده شهدا، اسدالله در رفع حاجت‌شان تلاش می‌کرد. امروز جوانان در قالب اردوهای جهادی گرد هم جمع می‌شوند و به مناطق محروم می‌روند و به ساخت و ساز می‌پردازند؛ آن زمان اسدالله این کار را به تنهایی برای خانواده‌های شهدا انجام می‌داد.
سردار ذوالقدر به صله رحم و تأکید قرآن کریم بر این رویکرد در مسلمانان اشاره کرد و گفت: اسدالله هر گاه به مرخصی می‌آمد به دیدار اقوام و دوستان می‌رفت و به آنها سر می‌زد. با اینکه سن کمی داشت، ولی مودت، دوستی، آشتی‌ دادن دیگران و گذشت و فداکاری را در برنامه خود داشت.
 
 
وی با اشاره به خاطره‌ای لطیف درباره کشتی گرفتن با برادرش گفت: وقتی با اسدالله جلوی دیگر دوستان کشتی می‌گرفتیم، می‌گذاشت من پیروز میدان باشم تا احترامم حفظ شود، ولی وقتی به اتاق خصوصی خود می‌رفتیم، چندین بار من را به زمین می‌زد و می‌گفت می‌توانستم پیروز شوم، ولی تو بزرگتر از من هستی و احترامت واجب است.
 
شوخ‌طبعی شهید ذوالقدر
 
سردار ذوالقدر با اشاره به اینکه هیچ گاه لبخند از چهره اسدالله نمی‌رفت، اظهار کرد: من و اسدالله خیلی با هم رفیق بودیم. یک روز به من گفت رادیویی را در خاکریز دیده است و می‌خواست برود آن را بردارد تا ببیند که در عملیات فاو هم‌اکنون در کجا قرار دارند، ولی بعد منصرف شد و گفت: اگر می‌رفتم و گلوله به من اصابت می‌کرد، شهید رادیو می‍‌شدم نه راه خدا!
 
 
استفاده از مرخصی مجروحیت برای آموزش نظامی
 
وی به مجروحیت شهید اسدالله در یکی از عملیات‌ها اشاره کرد و ادامه داد: وی در دوران مجروحیت نیز که در مرخصی به سر می‌برد، برای آموزش به لبنان رفت. معمولاً با هم بودیم و اگر در کنار هم حضور نداشتیم، با من تماس می‌گرفت و می‌گفت می‌خواستم حالت را بپرسم. این به آن معنی بود که عملیات در پیش است و من خود را می‌رساندم.
 
غدیر؛ عملیاتی که مظلوم واقع شده است
 
سردار ذوالقدر اظهار کرد: در آخرین عملیاتی که برادرم شهید شد، من دیر به منطقه رسیدم و اجازه عبور به من ندادند. برادرم فرمانده گروهان سیدالشهدا(ع) و جانشین گردان مالک بود. 9 روز بعد از امضای قطعنامه، اسدالله به شهادت رسید. عملیاتی بعد از عملیات مرصاد به نام عملیات غدیر در منطقه شلمچه انجام شد که طی آن عراق جاده اهواز ـ خرمشهر را دوباره گرفت که با تلاش این رزمندگان آزاد شد. در واقع آخرین فاتح شلمچه برادرم و همرزمانش بودند. اسدالله در همان منطقه شهید شد. به نظرم اسدالله و همرزمانش که در این منطقه به شهادت رسیدند، از جمله افرادی بودند که با پایان گرفتن جنگ، تلاش کردند درهای بهشت را روی خود باز کنند.
وی گفت: اسدالله در سال 41 متولد شد و در پنجم مردادماه سال 67 در سن 25 سالگی به شهادت رسید.
 
 
با شهادت فرزندم سربلند شدم
 
مادر این شهید نیز با اشاره به اینکه فرزندش بسیار آرام بود، افزود: در برابر خداوند سربلند شدم. یکی از فرزندانم شهید شد و دیگری به اسلام خدمت می‌کند.
وی افزود: همیشه به دنبال فرزندانم بودم که مبادا گرفتار دوستان ناباب شوند و به خطا بیفتند. نمی‌گذاشتم خیلی در بیرون از منزل باشند. اگر در بیرون از منزل مشکلی برایشان پیش می‌آمد، تلاش می‌کردم آن را برطرف کنم.
 
در پایان این مراسم، لوح تقدیری به مناسبت بزرگداشت این شهید والامقام به خانواده شهید تقدیم شد.
 
 
 
 
 
گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «اسد‌الله ذوالقدر»

خبرگزاری فارس - گروه فعالیت‌های قرآنی: در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانواده‌های شهدا این هفته هیئت قرآنی به دیدار خانواده‌ شهید «اسدالله ذوالقدر» رفتند.

 

در این دیدار «مهدی گتمیری» قاری ممتاز قرآن کریم، «رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت سپاه «محمدرسول‌الله(ص)»، «زنگنه» نماینده اتحادیه تشکیل‌های قرآنی به همراه نمایندگان سیمای قرآن و خبرگزاری‌های ایکنا و فارس حضور داشتند.

قیام 15 خرداد اولین واقعه‌ای که در سال تولد شهید رخ داد

سردار «احمد ذوالقدر» برادر شهید در ابتدا با اشاره به خاطراتی از برادر شهیدش گفت: برادرم یکساله بود که ما از قزوین به تهران مهاجرت کردیم و در سال 1342 در حوالی بازار ساکن شدیم. پدرم کارگر بازار بود و ما اولین واقعه‌ای که در این محل دیدیم قیام 15 خرداد ورامین بود.

محله‌ای که شهید در آن رشد کرد

این محل از محله‌های مذهبی تهران است و در آن زمان صدای اذان از مساجد و هیئت‌های مذهبی و حتی منازل به گوش می‌رسید. مساجد محل در امور فرهنگی و مذهبی بسیار فعال بودند و نخستین کتابخانه‌های تهران هم در این محل راه‌اندازی شده است. بچه‌‌های محله ما برای تفریح به زیارت حضرت عبدالعظیم و برای کوه‌پیمایی به امامزاده داود می‌رفتند. مغازه‌های این محل پرچم ایران را بدون آرم شیر و خورشید نصب می‌کردند. برادرم در چنین محله‌ای و با تلاوت قرآن دوران کودکی را سپری کرد.

فعالیت‌های قرآنی شهید ذوالقدر

برادر شهید درباره فعالیت‌های قرآنی شهید ذوالقدر گفت‌: اسدالله تحصیلات را از مکتب‌خانه شروع کرد و به مدرسه نرفت پس از آن تلاوت را در کانون توحید آغاز کرد و در زمینه‌ صوت و لحن بسیار پیشرفت کرد. پس از آن هم با بچه‌های محل جلسه قرآن راه‌اندازی کرده بود و در این زمینه فعالیت می‌کرد.

وی قاری ممتازی بود و باید بگویم عامل به قرآن هم بود زیرا پس از شهادتش ما با خانواده‌های بسیاری مواجه شدیم که این شهید بزرگوار به آنها کمک می‌کرد حتی برخی به ما گفتند که شهید اسدالله در ساخت منزل به ما کمک می‌کرد.

سرکشی شهید به خانواده‌های شهدا

این شهید بزرگوار بدون اینکه کسی اطلاع داشته باشد به خانواده‌های معظم شهدا سرکشی می‌کرد و در مراسم تشییع پیکرش بیش از 100 خانواده شهید حضور یافتند.

برادرم هنگامی که از جبهه به مرخصی می‌آمد در خانه نمی‌ماند و فوراً به دیدار اقوام می‌رفت او در گذشت و فداکاری بسیار زبانزد بود به یاد دارم در جبهه هر وقت در جمع دوستان با من کشتی می‌گرفت به احترام اینکه من از او بزرگترم به من می‌باخت اما هنگامی که تنها بودیم به راحتی مرا ضربه فنی می‌کرد و می‌گفت: اگر آن موقع به تو باختم به احترام این بود که برادر بزرگترم هستی.

شهید اسدالله جانشین گردان مالک اشتر در لشگر 27 محمد‌رسول‌الله(ص) بود و سال 1367 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات «غدیر» در حین پاکسازی منطقه از نیرو‌های دشمن به درجه رفیع شهادت نائل شد.

آخرین فاتح شلمچه

وی در بازپس‌گیری شلمچه از دست دشمن بسیار مؤثر بود و از شهید «اسدالله ذوالقدر» به عنوان آخرین فاتح شلمچه یاد می‌کنند.

مادر شهید ذوالقدر درباره فرزند شهیدش گفت: اسد‌الله بچه آرامی بود و هر‌گاه بیرون منزل با کسی دعوا می‌کرد و یا کسی او را آزار می‌داد به منزل پناه می‌برد اما برادرش اینگونه نبود. من همیشه بیرون منزل به دنبال فرزندانم بودم که خدای ناکرده دچار آسیب و لغزش نشوند و خدا را شکر می کنم که یکی از پسرانم در راه اسلام شهید شد.

نظرات (۱)

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان- سلام بر شهیدان راه خدا مخصوصا بر سرور و فرمانده شهیدم اسدالله ذوالقدر که یادش همیشه با من است و هیچگاه خصوصیات او را فراموش نمی کنم خدا ان شا الله این بنده کوچک و بی مقدار خود را با این شهید سرفراز محشور کند آمین. از مصاحبه و خاطرات زیبای برادر و مادر بزرگوار شهید واقعا لذت بردم
پاسخ:
سلام 
انشاالله روزی همگی مون شهادت فی سبیل لله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی